بحث بر سر این بود: مورینیو زرنگ تر است یا گواردیولا! و این بحث "نقل محافل" اکثر دانشجویان کشورمان است. دانشجویانی که مثلا قرار است از این کشور دفاع کنند. دانشجویان مثلا شیعه... آن دسته باقیمانده هم که یا به دنبال بازی کامپیوتری و یا به دنبال نمره صبح تا شب می چرخند. و هیچکس آگاه نیست! آگاه نیست که انسان برای چه آفریده شده! ما امام نداریم! خب به ما چه! مهم این است که خوزه بازی را ببرد و کریس به ریخته شدن خونها بخندد. مهم این است که توی بازی دیوید ویا را بزنند و آل خلیفه با خونسردی به دریدن حجاب ادامه دهد. اصلا چه اهمیتی دارد؟ خب امام زمان اگر بخواهد می آید دیگر. ما باید این مسابقه را ببینیم. به ما چه ربطی دارد که با گلوله های ساچمه ای سینه شیعیان را هدف قرار می دهند!مهم "مزدک" است که با باخت "بارسا" "ضایع" می شود.مهم این نیست که ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ ! مهم نیست که هنوز قبر مادر اهل بیتمان معلوم نیست. مهم این نیست که در خانه ای را می شکنند، دختری را می برند و پس از چند روز اورا برمی گردانند، اما دیگر صدایی نمی دهد. مهم نیست که آسمان هر روز در حین غروب سرخ می شود. مهم این است که ما به زندگیمان برسیم.
روز ها و شب ها از پی هم عبور می کنند و منتظر یک فریادند. فریاد یاحسینی که غمیست هزار ساله! فریاد الله اکبری که نجات بخش مستضعفان است و فریاد یا فطمه الزهرا که ناگفته از آسمان اشک جاری می شود... ولی ما منتظر فوتبالی دیگر... منتظر بازی جدید ... منتظر کشتاری دیگر و منتظر فتنه ای دیگر! چرا نباید فتنه را از گلوگاه بست؟ هزاران سال است که تمام کائنات منتظر طلوع فجرند ولی ما حتی یک بار هم نفهمیدیم که خورشید نداریم. ما هیچوقت در پس خنده های رونالدینهو قتل عام شیعیان را ندیده ایم. هیچوقت نفهمیدیم کریس به چه جنایتهایی می خندد. قهقهه مستانه شیطان را از دهان بکهام ندیده ایم. و در آینده هم نخواهیم دید. آنگاه که سفیانی خروج کند... در پس نگاهش جنایت را نمی بینیم. اکنون ما را چه شده؟ باز هم فتنه می خواهیم؟ چگونه بایستیم و برادر دیگری کشته شود؟ خواهر دیگری زخم بردارد و یا جاهل دیگری به قرآنمان "اف" بگوید؟ آیا وقت آن نرسیده کمی از خود در راه اماممان انفاق کنیم؟ به کجا می روید؟
این زنجیر را برهانید. بگویید لا اله الا الله! هوای نفس خدای شما نیست! پس چرا هنگامی که از خدا صحبت می شود بی ضبر می شوید؟ این به همان طریقت هوای شماست که به شرک خدایتان در آمده!
واذا ذکر الله وحده اشمازت قلوب الذین لا یومنون بالآخرة واذا ذکر الذین من دونه اذا هم یستبشرون
و آری! هنگامی که در مورد "تدابیر خوزه" بحث می کنید شاد می شوید! این چه مسیریست؟ چگونه می توانیم به کفار نگاه کنیم و شاد باشیم در حالی که همان ها برادران ما را می کشند؟ قسم به فجر که خداوند در کمینگاه است. هنگامی که غفلت کنید همگی نابود خواهید شد. قسم به قتلگاه کربلا تا طلوع فجر یک قدم مانده و نه یک ساعت. یک قدم که دوری از گناهان است... یک قدم که زنجیرها را بگسلد... و یک قدم تا دندان بلاتر را بشکند!
"او فقط 313 نفر می خواهد..."
به امید ظهور
و اینک زمان آن رسیده است تا فریادمان به آسمان برسد. خون هایمان حنجره شیاطین زمانه را پاره کند.... دلهایمان از نور "لا شرقیه و لا غربیه" ممتلاء گردد. فریاد یا للثارات الحسینمان از کوهها چشمه جاری کند... و شب از ترس ساهه مان روز شود. گندم هایمان بروید و استوار گردد و کافران در شراره خشم بریان شوند. اما... اینک قومی می بینم بی تفاوت از بحرین و یمن! اینک قومی می بینم که به دنبال لهو می گردد. اکنون دهانهایی را می بینم که به جای فریادخواهی از کشتار شیعیان به استدلال برای فوتبال می چرخد. اکنون می بینم لبخند تاریک شب را. اکنون می بینم نگاه غمبار ماه و پایین ماندن پرچم سیاه! و اکنون می بینم که دوباره "باز این چه شورش ایت که ..." و در اینجاست که معنای کل یوم عاشورا پی می بریم. اینجاست که می فهمیم پشت جریانهای باطل یک نفر است و آن هم شیطان... شاید هم نفهمیم! آری ما نمی فهمیم! ما نمی بینیم که در نماز تسبیحات اربعه چه می گوید. "سبحان الله" می گوییم تا دیگر شهوت خود را شریک خدا قرار ندهیم و همانند خدا پاک شویم. آنگاه ستایش از آن خداست تا غیر خدا و غیر خدایی را ستایش نکنیم. و اینکه بدانیم ملک از آن خداست و به هرکس که می خواهد می دهد. سپس از دژ استفاده می کنیم و نمی دانیم که چه کار کرده ایم! با 3 بار گفتن این ذکر "9"َِ شیاطین را زایل می کنیم و با گفتن الله اکبر می گوییم الله از همه آنها بزرگتر است و با تکرار الله اکبر به عدد 12 می رسیم که این همان عددی است که از "11"ِ شیطان بالاتر است. و ما هرروز این را می گوییم و نمی دانیم. و آری ... این است: ذلِکَ الدّینُ الْقَیمُ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ پس فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً! و ما باز هم نگاه نمی کنیم و بر آنچه که بر ما نازل شده تدبیر نمی کنیم! این از دینمان و این است کتابمان! اگر در آن تدبر می کردیم روشن فکران مجال فتنه گری نداشتند. و این همین ما بودیم که کوتاهی کردیم و گربه خانگی را ماهی کردیم و خواندن قرآن را "نمایی" کردیم و اکنون حق است هر آنچه بر ما بگذرد و خورشید در پس دیوار مشرق بگیرد و حزب الشیطان بر برادران ما بتازد. و ما می توانستیم زودتر راهمان را بیابیم. و ما ندیدیم آن سخن الله را که فرمود:
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ (8) يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ (9) فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ (10) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11) أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـكِن لاَّ يَشْعُرُونَ (12) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـكِن لاَّ يَعْلَمُونَ (13) وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (14) اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (15)
گروهى از مردم كسانى هستند كه مىگويند: «به خدا و روز رستاخيز ايمان آوردهايم.» در حالى كه ايمان ندارند. (8) مىخواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند; در حالى كه جز خودشان را فريب نمىدهند; (اما) نمىفهمند. (9) در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است; خداوند بر بيمارى آنان افزوده; و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست. (10) و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مىگويند: «ما فقط اصلاح كنندهايم " (11) آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند; ولى نمىفهمند. (12) و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مىگويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمىدانند! (13) و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مىكنند، و مىگويند: «ما ايمان آوردهايم!» (ولى) هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مىكنند، مىگويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مىكنيم!» (14)
و تدبر نکردیم که قومی در بین ما هست که می گویند اصلاح طلبیم ولی عامل فسادند! به مخالفانشان می گویند متحجر و خود را روشن فکر می دانند تا بگویند بقیه نادانند. و ما باید می دانستیم که آن ها "روشن مغزانند" ولی خود نمی فهمند! آنها را می دیدیم که در برابر تاراج مملکت با استکبار جهانی نشست و برخاست می کردند و دروغ را قاطی راست می کردند و ما را ماست می کردند تا از ارزشهامان فاصله بگیریم و نتوانیم به رسوایی های اربابانشان بیاندیشیم! و در همین حین بود که آنها به ما ریشخند می زدند! اما حضرت ماه با آه به ما می اندیشید! و اکنون می فهمیم که چرا خدا در کتابش فرموده:
آيا آنها در قرآن تدبر نمىكنند، يا بر دلهايشان قفل نهاده شده است؟! (24)
و من باز هم می بینم که این ملت دوباره اسیر خواسته های اماره ای شده است و قفل ها روز به روز بیشتر و بر قلوب علمای جامعه نیشتر می زنند! ما را چه شده؟ "و ما لکم الا تنفقوا فی سبیل الله ..." چرا فکر می کنیم نمی توانیم کاری بکنیم. به خدا قسم "اگر هر مسلمان یک تف بیاندازد اسرائیل غرق خواهد شد(امام خمینی (ره))"! چه برسد که هر کدام از ما یک پیام بفرستیم... یک عهد... پیامی که عهد است با نور و آن را به جهانیان نشان دهیم تا "لیَغیظَ بهم الکفار"! عهدیست تا از خدا بخواهیم ما را خالص کند که همانند کوفیان نباشیم! پیامیست به مولایمان که بداند آن وقت معلوم نزدیک است. و وسیله ایست برای هدایت به راه مستقیم! و چه بهتر است که این پیغام را با خون خود بیامیزیم و دوباره نشان دهیم کدام قوم است که "چمران"های "تنصروا الله"ی می پروراند! برخیز برادر که امروز حنجره برادرانت در پس گلوله است! برخیز برادر که هنوز پرچم شش گوشه قرمز است! برخیز برادر که تو بی امام شدی! و برخیز برادر که چیزی به طلوع "فجر" نمانده! و قطعا طلوع نزدیک است!
"شیاطین خواهر شاعره ما را کشتند..."
به امید ظهور
صفحه قبل 1 صفحه بعد